حماسه عاشورا شورانگیزترین حماسه تاریخ بشری است کهنیرومندترین احساسات میلیونها انسان را برانگیخته و از مرزهای جغرافیایی و اعتقادینیز در گذشته است و شگفت و تعجب از اینکه قداست خویش را در میان سایر ادیان نیز حفظکرده ودر اینجا نهضت حسینی توسعه یافته «کل ارض کربلا» گویا همه جهان زمین کربلاست. ارزش و اعتبار و عظمت شخصیت دلربای امام حسین(ع) و نهضت آن بزرگوار امروز همه راتحت تاثیر قرار داده، به طوری که نه تنها دوستان و پیروانش، بلکه بیگانگان هم درمقابل نام با شکوه و خواستنی او سر تعظیم فرود میآورند و قیام مقدس کربلا را بااحترام و تکریم یاد میکنند، آن هم نه در برههای از زمان، بلکه هر چه از تاریخوقوع آن میگذرد بر عظمتش افزوده میشود به طوری که بسیاری ازکشورها به ایمان اینامام همام اعتراف کردهاند از جمله موسس کشور پاکستان، گاندی مصلح بزرگ کشورهندوستان، کارلایل مورخ بزرگ انگلستان، واشنگتن ایروینگ نویسنده آمریکایی ومیگویند: «هیچ نمونهای از شجاعت، بهتر از شجاعتی که امام حسین (ع) از لحاظفداکاری و شهامت نشان داد: در عالم پیدا نمیشود. در اینجاست که سوالاتی به ذهنمیرسد که فلسفه نهضت حسینی چیست؟ علل و عوامل جاودانگی این نهضت و قیام نسبت بهقیام دیگر چیست؟ چرا این قیام از زمان وقوع و تا قیامت دلها را تسخیر کرده ومیکند؟ برای پاسخ به این جوابها نگاه و تاملی بر فلسفه و عوامل جاودانگی نهضتعاشورا میاندازیم. در ابتدا باید گفت: فرهنگ عاشورا در طول تاریخ - همواره برایجامعه اسلامی و مومنین الهامبخش بوده و به تعبیر روایت، حرارتی در دلهای مومنینایجاد کرده که هرگز به سردی نمیگراید و همین موضوع را میتوان یکی از فلسفه وجوهنهضت دانست و موضوعات دیگری وجود دارد که فلسفه نهضت را میرساند که ما یک یا دونمونه بارز آن را بیان میکنیم. قطعا یکی از این موضوعات الگوگیری همه جانبهقیام عاشورا است. یعنی گفتار و رفتار عاشوراییان را در زندگی فردی و اجتماعی خویشالگو و اسوه قرار دادن.با پایان یافتن دوران حکومت معاویه، زمام حکومت اسلامی بهدست پستترین چهره اموی، یعنی یزید، فرزند نابکار معاویه افتاد. در این حال دین واسلام با خطر جدی روبرو میشد ولی امام حسین (ع) در چنین شرایطی برای آنکه دین واسلام از بین نرود. با آنها سازش و بیعت نکرد پس در این موقع بود که قیام کرد وانقلاب عاشورا را تاریخ، ثبت نمود. براساس بینش اسلامی و فراخوانی قرآن و روایات،مسلمانان به درس آموزی و الگوگیری از تاریخ موظفند.بنابراین در هر زمان و مکانی کهشرایطش همچون شرایط زمان امام حسین (ع) به وجود آید، تکلیف و وظیفه مراجعه به حادثهعاشورا و الگو گرفتن از آن نهضت است نه آنکه نهضت عاشورا را از اسرار الهی و تکلیفیویژه و خاص برای امام حسین بدانیم تا آنجا که هیچ فردی حتی معصوم دیگری این وظیفهرا نداشته و ندارد. پس قیام امام حسین وظیفهای شرعی و الگوی فقهی در همه دورهها وتمام سرزمینهاست، نه تکلیفی خاص آن حضرت. قیام امام حسین (ع) باید از ابعادگوناگون مادی و معنوی، فردی واجتماعی، اخلاقی و سیاسی و نظامی و فرهنگی الگو وسرمشق باشد آن هم نه در برههای از زمان و مکان و سرزمین خاص از اینرو، عاشورارسالت بزرگی را بر دوش همه دینداران بویژه افراد آگاه جامعه نهاده است. انقلاباسلامی ایران به رهبری امام خمینی نیز از عاشورا الگو گرفت.به طور یقین عاشورا ازچنان عمق و ارزشی برخوردار است که تا پایان تاریخ، پیامآور ارزشهای والای انسانیو الهامبخش انسانهایی آزاده و خداجو خواهد بود. عاشورا چون دانشگاهی است که ازهمه طبقات یعنی از زن ومرد، کوچک و بزرگ، بی سواد، سیاه و سفید، مسلمان و غیرمسلمان از آن الگو میگیرند و درس میآموزند این دانشگاه اساتیدی چون حسین (ع)، قمربنیهاشم و زینب کبری دارد این یکی از موضعات فلسفه وجودی عاشوراست که در تمامکتابهای تاریخی به آن اشاره شده است. دومین موضوع را میتوان پاداش که در راهشهادت به دست میآید قرار داد. چون برای انسانهای موحد چیزی بالاتر از آن نیست کهنعمت وجود را در راه رضای معبود به کار گیرند و در راه خدا فدا شوند. آمادگی برایفدا شدن، نشانه صدق انسان در راه محبت خداست. و خدا مشتری جانها و مالهاست و دربرابر آن بهشت را وعده داده است. در دورهای که دین خدا در معرض زوال بوده و جهالتو غفلت مردم، زمینه اضمحلال مکتب شده بود، امام حسین (ع) حاضر شد برای بیداری وآگاهی مردم براساس خواسته و عمل به تکلیف قربانی شود و یاران و فرزندانش نیز قربانیاین راه گردند و در فرهنگ الهی، مقام شهادت بالاترین مقام است.
جاودانگی نهضت ویاد و خاطره امام حسین (ع) اجر و مزدی الهی است که همیشگی و دائمی است پس خداوندبرای شهدا مقام جاودانهای قرار داده است و روشن است که شهدا نیز درجاتی دارند. کهحسین بن علی از میان آنان سیدالشهدا نام گرفته و اجر و پاداش او هم متناسب با شخصیتبرتر و درجه والاتر شهادتش نیز برترین درجه پاداش است. حال موضوعات مهم فلسفهعاشورا ذکر شد. و سوال باقی مانده عوامل جاودانگی این نهضت است که به چند تا از اینعوامل میپردازیم. یکی از عللهای مهم که در راس همه آنها قرار دارد لطف و ارادهالهی است و شاهد آن، پیشبینی پیامبران و اوصیای معصوم در طول تاریخ در مورد اینحادثه است. و خداوند اراده فرموده است به هر آنچه برای بشر مفید و سودمند است عمریجاودانه بخشد و «نور الله» را از دستبرد خطر آفرینان حفظ و نگاه دارد. دومین علل حقمحور نهضت عاشورا است چون این نهضت براساس حق پایهگذاری شده است و با آثار و فوایدگرانبهایی که این نهضت در جهت هدایت و روشنگری انسانها داشته است. سومین عملجامعیت نهضت عاشورا است که جلوههای حمایتی و عملی عاشورا خود نمادی از آن است. تمام اعمال و رفتار و کردار معصومین نیکو و صالح است و از معصوم غیر از عمل صالحچیز دیگری صادر نمیشود، که مقتضای عصمت و پاکی آنان است. در شمارش رفتار و کردارشایسته آنان زبان و قلم ناتوان است. خصوصیت عملی و حماسی اباعبدالله است که در صحنهعاشورا بروز و ظهور بیشتری دارد تا بتوان در سایه طرح آنها پیروان آن حضرت را باشخصیت حماسی و شجاعانه آشنا کرد. مطالبی که گفته شد فلسفه و عوامل مهم جاودانگینهضت حسینی بود که به طور مختصر به تجزیه و تحلیل آن از بعد فرهنگی و اجتماعی وسیاسی پرداختیم. جهتگیری عقیدتی و عرفانی نهضت عاشورا نشان میدهد که ماانسانها نیز میتوانیم. جنگ و استقامت امام حسین همان مبارزه کردن انسان با ارادهو اختیار است که با هوای نفس خود انجام میدهد و امام حسین نماد آن انسان کاملی استکه توانسته در این میدان تا پای شهادت برود بنابراین امروز و در دنیای معاصرمیتوان گفت شهادت یعنی مبارزه کردن با تمام نیروی خود و با هوای نفس و شاید رازجاودانگی نهضت حسینی از بعد عرفانی و عقیدتی نیز همین باشد زیرا هوای نفس در تمامانسانها از ازل تا ابد وجود دارد. و ما در اینجا بیش از این به مبحث عرفانی آننمیپردازیم. و در پایان باید گفت: عاشورا حماسه است، از آنرو که امام حسین (ع(یک تنه و بیسلاح به یزید دست بیعت نداد و فرمودند:
مرگ با عزت بهتر است از زندگیبا ذلت.
ایستاد، جنگید، زخم برداشت، کشته شد اما همه زخمها در جلو بدنش بود. بدانرو که به دشمن پشت نکرد. حرکت امام حسین (ع) که منجر به حادثه عاشورا گردید، چیزیجز یک انقلاب اسلامی و تلاش در راستای تحول اصلاح جامعه اسلامی نبود. انقلاب دینیامام (ع) به عنوان مهمترین عامل برقراری اسلام راستین و گوینده تحریفات دینی،همواره در طول تاریخ مورد بعض دشمنان اسلام و دیانت بوده است. در کنار دشمنانخارجی، همواره دوستان نادان جامعه اسلامی و مسلمانان ناآگاه نیز، خواسته و ناخواستهضربههای هرسناکی به این حادثه بزرگ وارد کردهاند.
هدف اصلی قیام امام حسین:
قیام مقدس و پرشکوه امام حسین(ع)ریشه در انحراف هاى بـنیادى و اساسى در جـامعه اسلامى داشت
این انحراف ها زائیده انحراف حکومت اسلامى از مسیر اصلى خود از سقیفه به بـعد بـود. که پس از
شهادت على(ع)کلا بـه دست سلسله سفیانى و حزب ضد اسلامى اموى افتاد. بـه گواهى اسناد تاریخى،
سران این حزب هیچ اعتقادى بـه اسلام و اصول آن نداشتند. و ظهور اسلام و به قدرت رسیدن پیامبر
اسلام(ص)ر، جلوه اى از پیروزى تـیره بـنى هاشم بـر تـیره بـنى امیه، در جریان کشمکش قبیلگى در
درون طایفه بـزرگ قریش مى دانستند
و بـا یک حـرکت خـزنده، بـه تـدریج در پـوشش اسـلام بـه مناصب کلیدى دسـت یافتند و سرانجـام از
سال چهلم هجـرى، حکومت اسلامى و سرنوشت و مقدرات امت اسلامى به دست این حزب افتاد و پس از
بیست سال حکومت معاویه، و بـه دنبـال مرگ وى، پـسرش یزید بـه قدرت رسید که اوج انحراف بـنیادى،
و جلوه اى آشکار از ظهور ((جاهلیت نو)) در پوشش ظاهرى اسلام بود(3).امام حـسـین(ع)نمى
تـوانسـت در بـرابـر چـنین فاجـعه اى سکوت کند و احساس وظیفه مى کرد که در بـرابـر این وضع،
اعتـراض و مخالفت کند. سخنان، نامه ها و سایر اسنادى که از امام حسین(ع)به دسـت ما رسـیده، بـه
روشنى گویاى این مطلب اسـت. این اسناد بـیانگر آن است که از نظر امام، پـیشوا و رهبـر مسلمانان
شـرائط و ویژگى هایى دارد که امویان فـاقـد آنها بـودند و اسـاس انحراف ها و گمراهیها این بود که
عناصر فاسد و غیر لایق، تکیه بر مسند خلافت اسلامى و جایگاه والاى پـیامبـر زده بـودند و حاکمیت و
زمامدارى آنه، آثار و نتائج بـسیار تلخ و ویرانگرى بـه دنبـال آورده بود.